بیا، ژاپنی!

 

درکشتی، بیشترِ ما دختر بودیم. موهای بلند مشکی و پای صاف و پهنی داشتیم و قدمان خیلی بلند نبود. بعضی از ما تا همین دوره‌ی نوجوانی چیزی به جز برنج اماج۱ نخورده بودیم و پاهایمان کمی خمیده بود و بعضی از ما چهارده سال بیشتر نداشتیم و هنوز بچه به حساب می‌آمدیم. بعضی از ما از شهر می‌آمدیم و لباس‌های شیک شهری پوشیده بودیم، اما خیلی از ما از روستا می‌آمدیم و در کشتی همان کیمونوهای قدیمی‌ای به تن‌مان بود که چندین سال بود می‌پوشیدیم _ کیمونوهای رنگ‌ورورفته‌ی خواهرِ بزرگ‌مان که بارها و بارها وصله خورده و رنگ شده بود. بعضی از ما از کوهستان می‌آمدیم و پیش از آن هرگز دریا را ندیده بودیم، به جز در عکس‌ها؛ پدر بعضی از ما ماهیگیر بود و در تمام عمر دوروبر آب زندگی کرده بودیم. شاید ما برادر یا پدری را در دریا از دست داده بودیم، یا نامزدمان را؛ یا شاید کسی که دوستش داشتیم، صبح یک روز غم‌انگیز خود را به آب انداخته و به دوردست‌ها شنا کرده و رفته بود و حالا هم نوبت ما بود که برویم.

 

اولین کاری که در کشتی انجام دادیم _ پیش از آنکه تصمیم بگیریم از چه

 

__________________________

۱. غذایی که از مخلوط برنج و اماج یا جوشیر _ آرد جو با شیر یا آب _ تهیه شده باشد.

 


 

بودا در اتاق زیر شیروانی

نویسنده: جولی اُتْسْکا

مترجم: فریده اشرفی

ناشر: مروارید

نوبت چاپ: دوم، ۱۳۹۵

آبروی از دست رفته‌ی کاترینا بلوم

یک روزِ ایوان دنیسوویچ

بودا دراتاق زیر شیروانی

  ,بعضی ,می‌آمدیم ,آب ,بودیم، ,بودیم ,از ما ,بعضی از ,ما از ,می‌آمدیم و ,بود و

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قرارگاه فرهنگی حضرت مهدی (عج)پایگاه۲ آسمان فرصت پرواز بلندی است ولی............. قصه این است چه اندازه باشی عدالت شد آنچه شد خدمات کامپیوتری سوگند گردشگری SEPA انجمن اسلامی مدرسه مطهری تنگستان ستاد بازسازی عتبات عالیات گنبد ای سرگرمی